گزارش

والدین عزیز، کمتر مقایسه کنید | دوستم ازدواج کرده و می ترسم به مادرم بگویم



یک. همه ما تجربه مقایسه شدن را داریم. مقایسه با بچه همسایه، فامیل، همکلاسی و حتی او که فقط یک ربع روی سرسره پارک دیده بودیم. مقایسه در رفتار فردی و اجتماعی، درس خواندن، راه رفتن، غذا خوردن، لباس پوشیدن و… « نگاه کن چقدر خوب غذا می‌خوره، هی نمی‌گه دوست ندارم.» ، « نگاه کن چقدر قشنگ راه میره، مثل تو شلنگ تخته نمی‌دازه»، « بچه فلانی رتبه‌اش فلان شد و بهترین دانشگاه قبول شد اما تو…»، « عین شلخته‌ها لباس می‌پوشی، از بچه همسایه یاد بگیر که چقدر آقا و مرتب لباس می‌پوشه.» و این داستان مقایسه شدن‌ها قصیده طولانی است که تا آخرین پاراگراف این یادداشت می‌توان از آنها صدها بیت دیگر نوشت.

دو. کاربری در شبکه ایکس نوشته بود: « من 45 سالمه و خودم دو تا بچه دارم اما هنوز پدر و مادرم موفقیت همسن‌هام تو فامیل و در همسایه رو می‌زنن تو سر من. الان موفقیت دختر دایی که خونه خوبی خریده» همین یک نوشته باعث شد که صدها نفر شرایط مشابه خود با این کاربر را بنویسند. « من هنوز تاوان اینکه چرا مثل پسر خاله‌ام، استخدام بانک نشدم رو دارم پس می‌دم.» « دوستم بعد ماه صفر عقدشه، جرات ندارم به مامانم بگم، چون شروع می‌کنه به اینکه دیدی همه رفتن و تو موندی؟»

سه. ای کاش در این برنامه‌های رنگارنگ و ناتمام خانواده در تلویزیون، کارشناسی بیاید و درباره تغییر نگاه والدین به سبک تربیت فرزندانشان صحبت کند. اینکه مقایسه از اساس اشتباه و خانه ویران کن است. بذر کینه می کارد و طوفان خشم درو می‌کند. در بدن آدمی، دو دست هم شبیه هم نیستند، دو پا هم با هم فرق دارند، بعد چطور می‌توان دو نفر را فقط به صرف اینکه در یک بازه زمانی متولد شده‌اند یا در قالب یک قوم و خویش‌اند با هم مقایسه کرد؟

چهار. برخی والدین با همین خرده فرهنگ مقایسه کردن، کاری کرده‌اند که موفقیت دیگران در چشم فرزندشان یک شکست برای آنها باشد و بذر دشمنی با آن فرد در دل او کاشته شود. مقایسه‌هایی که هیچ وقت هم کمک به پیشرفت هیچ بنی بشری نکرد.



منبع:همشهری آنلاین

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا